همراه با کاروان کربلا 2
… از جانب عبیداللهبنزیاد به عمربنسعد فرمان رسید به جهت تعجیل در قتال و پرهیز از تاخیر و مساحمه. پس لشکریان به امر آن بیایمان به طرف حسینعلیهالسلام حرکت کردند. از میان لشکریان شمرذیالجوشن، آن سرورِ اهلِ فِتن بانگ برآورد: «کجایند خواهرزادههای من: عبدالله، جعفر، عباس و عثمان… شما در امانید؛ خودتان را بخاطر برادرتان حسین بکشتن ندهید. از امیرالمومنین(؟!) یزید فرمانبردار باشید تا به سلامت برهید
With Karbala Caravan 2
… Omar bin Sa’id was ordered by Ubayd al-Sa’id to hasten to kill and avoid delays. So the army went to Husayn (Peace be upon him) for command of that unbeliever… The leader of the seditionists among the Sharmazzi al-Jushan army shouted: “Where are my nieces: Abdullah, Ja’far, Abbas and Osman … you are safe; don’t kill yourself for your brother Hussein. Obey the Amir al-Momenin (?!) Yazid to stay safe.
عباسبنعلیعلیهالسلام رو به آن پلید فریاد برآورد: «دستت بریده باد و لعنت بر آن امانی که برای ما آوردهای! ای دشمن خدا؛ ما را امر میکنی که از برادر و سید خود دست برداریم و سر به فرمان ملعونان و ملعونزادگان فرود بیاوریم؟
Abbas bin Ali (Peace be upon him) shouted to that filthy man: “Shake your hand and curse the trust you have brought us! O enemy of God, commandest us that we give up our brother and our leader, and bring us to the commandment of the accursed and the cursed?
شمر ملعون که این پاسخ را شنید خشمناک به جانب لشکر شتافت… امام چون مشاهده بنمود که آن مردمِ شقی حریصند تا هر چه زودتر آتش جنگ را شعلهور سازند و کلام حق و موعظه بر دلهای سختشان اثرگذار نیست؛ توسط برادرش عباس از آن گروهِ حقنشناس یک شب را برای نماز، راز و نیاز و قرآن خواندن مهلت میگیرد
The cursed Shamr who heard this response raged furiously at the army … Imam Hussein, seeing that the shaggy people were quick to ignite the fire of war and the word of truth and sermon did not affect their hard hearts; takes time a one-night break by his brother Abbas from that jurist group for prayer, mystery, and reading Qur’an…
شب فرا رسید؛ شب عاشورا… حضرت سیدالشهداعلیهالسلام اصحاب و یارن خود را جمع نمود. حمد و ثنای الهی را به جا آورد؛ سپس رو به اصحابش فرمود: «امّا بعد، من حقّاً اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم، و اهلبیتی نیکوکارتر و با صِله و پیوندتر از اهل بیت خودم سراغ ندارم؛ پس خداوند شما را از طرف من به بهترین جزائی پاداش دهد! آگاه باشید که من در رفتن به شما اذن و اجازه دادم؛ پس همگی بروید که عقد بیعت را از شما بگسستم و نسبت به خود، بر شما عهده و ذِمامی ندارم. اینک شب در رسیده است و پوشش آن شما را در بر گرفته است؛ آن را چون شتر راهواری بگیرید و متفرّق شوید!»
The night has come; the night of Ashura … The Majesty (peace be upon him) gathered his companions. He performed divine praise; then he said to his companions, “But then I really have no loyal companions, better than my companions, and a better and more benevolent Ahlbait than my Ahl Beit; May God reward you the best! Be aware that I have permitted you to go, so go all out to break away from you, and I have no duty to you. Behold, the night is now come, and the veil is upon you; take it as a camel, and scatter it.
شب، شبِ آزمایش یاران و اصحاب بود و چه یارانی باوفاتر از اصحاب و یاران شیدایی امام حسینعلیهالسلام. برادران، فرزندان، پسران برادر، سعیدبنعبداللهحنفی، مسلمبنعَوسجه، زهیربنالقَین و جماعتی دیگر از اصحاب برخاستند و هر یک با زبانی اعتذار آمیز گفتند که: ما بعد از تو باقی نباشیم! و خداوند ما را پس از تو زنده نگذارد! ابداً ابداً چنین کاری نخواهیم کرد؛ بلکه آرزو داشتیم چندین جان داشتیم و همه را در راه تو فدا میکردیم!
The night was the night of the testing of companions, and what a louder companion than Imam Hussein’s companions. The brothers, the children, the brothers’ sons, Sa’id bin Abdullah Hanifi, Muslim Ibn Ausjeh, Zahir bin al-Qa’en and a number of others came up from the companions, each saying in a confident manner: We shall not be left after you! And may God not resurrect us after you! We wouldn’t do that at all; we wished we had several lives and sacrificed everything in your path!
آن شب، شبِ مناجات و عشقبازی حسینعلیهالسلام و یارانش با یگانه معبودشان بود. صدای ناله و مناجاتشان در تاریکی شب چون آوای بال زنبور عسل شنیده میشد. پارهای در رکوع، برخی در سجده، جماعتی ایستاده و عدهای نشسته مشغول عبادت بودند… زینبسلاماللهعلیها بیقرار است…
That night (the night of Ashura) was the night of prayer and love of Hussein and his companions with their only god. The sound of their whining and chanting was heard in the darkness of the night like the sound of a bee’s wings. Some were in Bowing, some were in prostration, some were standing and some were sitting in worship … Zeinab (peace be upon her) is restless …
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
عصر فردا بدنش زیر سُم اسبان است
مکن ای صبح طلوع…
Tonight be a guest king of religion in his shrine
Tomorrow evening his body is under the ponies
Do not rise in the morning…
قیام امام سجادعلیه السلام
نهضت و نقش حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت سجاد علیه السلام بعد از قیام عاشورا
3. مشارکت با امام سجاد علیهالسلام
امام سجادعلیهالسلام بعد از امام حسینعلیهالسلام حجت خدا بر خلق و صاحب مقام ولایت بود، ولی به دلیل بیماری موقت بسیاری از برنامهها و مأموریتهای امامت را حضرت زینبسلاماللهعلیها انجام داد از این رو باید اذعان کرد حضرت زینبسلاماللهعلیها در پیشبرد اهداف قیام حسینی بعد ازعاشورا مشارکت داشتند و در برخی از صحنه ها حتی جان امام سجادعلیهالسلام را نجات دادند، هنگامی که کاروان کربلا را برای بردن به کوفه از کنار قتلگاه عبور میدادند حضرت امام سجادعلیهالسلام با دیدن صحنههای جانگداز عاشورا بویژه بدن امام حسینعلیهالسلام بسیار منقلب شدند که حضرت زینبسلاماللهعلیها ایشان را دلداری میدادند بنابراین حضرت زینبسلاماللهعلیها تا آخرین لحظه کنار امام سجادعلیهالسلام به انجام نقش رهبری کاروان و انجام مأموریتهای بعد از عاشورا پرداخت و از هیچ کوششی فرو گذار نکرد.
3. Partnering with Imam Sajjad (peace be upon him)
Imam Sajjad (PBUH) After Imam Hossein (PBUH) was an imam and leader of the Muslims from God but due to his temporary illness, Zaynab (PBUH) performed many Imamate programs and missions. Therefore, it should be acknowledged that Zaynab (PBUH) was very involved in promoting the goals of the post-Ashura Hussein uprising, and in some scenes even saved the life of Imam Sajjad (PBUH). When passing the Karbala convoy to Kufa across the slaughter, Imam Sajjad (pbuh) saw the devastating scenes of Ashura, especially the body of Imam Hussein (pbuh), which greatly encouraged by Zaynab (peace be upon her). So Zaynab (peace be upon her), until the last moment with Imam Sajjad (peace be upon him), performed the leadership role of the caravan and accomplished the post-Ashura missions and did her best
4. حفظ قیام عاشورا از خطر تحریف و نابودی
دشمن تصور میکرد با کشتن امام حسینعلیهالسلام و اسارت خاندان ایشان اثری ازآن حضرت وقیام عاشورا باقی نخواهد گذارد به همین دلیل سرمست از پیروزی ظاهری به جشن پرداخت خود را پیروز میدان معرفی کرد. یزید تلاش میکرد تا خود را شخص خوبی جلوه دهد، اما کاروان عاشورا در لباس اسارت، حرکت تبلیغی و افشاگری خود را آغاز کرده بودند. حضرت زینبسلاماللهعلیها به هر شهر و دیاری که میرسید با سخنرانی، تبلیغ و معرفی خود غوغا میکرد و اذهان بیدار میشد و مردم میفهمیدند که یزید چگونه اهداف پلید خود را وارونه جلوه داده است و خاندان وحی و نبوت و اهل بیتعلیهالسلام حقیقی را که بزرگان بشریتند خارجی معرفی کرده است، مردم هر شهر در همان دقایق نخستین ورود قافله اسرا میفهمیدند که اینان سروران امت اسلام و خاندان پیامبرند و آن که به واقع خارجی و جنایتکار است یزید و حکام اوست . این حرکت از سوی کاروان حسینی حداقل دو اثر بزرگ داشت: یکی نجات قیام حسینی از خطر نابودی و دوم نجات از خطر تحریف و انحراف. (مهدوی یگانه، ص21)
ادامه دارد…
4. Keeping the Ashura uprising from danger of distortion and destruction
The enemy thought that by killing Imam Hussein d (peace be upon him) and capturing their family there would be no trace of the Imam and the uprising of Ashura, so they celebrated the apparent victory and declared themselves victorious. Yazid was trying to make himself look good, but the Ashura convoy had begun their propaganda campaign in captivity. Majesty Zaynab (may Allah be pleased with her) made a speech, propaganda, and introduction to every city that she reached, awakening the minds of the people and they understanding how Yazid turned his evil intentions upside down and the family of revelation and prophecy and Ahl al-Bayt (PBUH), who is the great man of humanity, has declared foreign. The people of each city knew in the very first minutes of the capture of the captives that they were the leaders of the Ummah of Islam and the Prophet’s family, and that Yazid was a foreign and criminal ruler. The move by Hosseini’s convoy had at least two major effects: one rescuing Hosseini’s uprising from the danger of being destroyed and the other saving from the danger of distortion. (Mahdavi Yeganeh, p. 21)
continues
اگر...
قیام حضرت زینب سلاماللهعلیها
قسمت دوم
2. حضرت زینبسلاماللهعلیها در اسارت شام
شام مرکز حکومت بنیامیه بود. در زمان معاویه تبلیغات سوء برضد اهل بیتعلیهمالسلام بود و مردم آنها را نمیشناختند، هنگامی که خبر پیروزی یزید به شام رسید همه جا را آذینبندی کردند و به بهترین شکل مجلس را آماده کردند.
second part
2. Zaynab (peace be upon her) in captivity
Sham was at the center of Bani Umayyam’s government. At the time of Mu’awiyah, the propaganda was against the Ahlul-Bayt (PBUH) and the people did not know them. When the news of Yazid’s victory came to Sham, they decorated it everywhere and prepared the best assembly.
آنگاه حضرت زینبسلاماللهعلیها با سایر زنان را با طنابی که بازوهای آنان را بستند وارد می کنند و امام سجادعلیهالسلام نیز با دستهایی که به گردنش بستهاند وارد میکنند، حکومت یزید در عظمت ظاهری و اسیران در نهایت ذلت وارد میشوند و زمینه از هر جهت برای سرکوب روحیه آنان فراهم است . همه فکر میکردند که هیچکس هیچ کاری علیه حکومت نمیکند؛ اما اسیران مخصوصاً امام سجادعلیهالسلام و حضرت زینبسلاماللهعلیها آنچنان رسالت خود را به انجام رساندند که هم پیام خون امام حسینعلیهالسلام را رساندند و هم تبلیغات پنجاه ساله بنیامیه را باطل نمودند.
Then Zaynab (peace be upon her) with other women enters the Yazid Assembly with a rope that has their arms tied and Imam Sajjad (peace be upon him) with his hands tied around his neck. The Yazid government has a great appearance and the prisoners are finally put to shame, and in any case they are ready to suppress their morale. Everyone thought that no one was doing anything against the government, but the captives, especially Imam Sajjad (PBUH) and Prophet Zaynab (PBUH) fulfilled their mission so that they delivered the message of Imam Hussein (PBUH) blood. They were able to cancel the fifty-year-old Bani Umayyah propaganda.
یزید که در این هنگام هدف او محو کامل آثار اهلبیتعلیهمالسلام است با چوبدستی که در دست داشت به سر امام حسینعلیهالسلام اساعه ادب مینماید حضرت زینبسلاماللهعلیها موقعیت را مناسب دید، ضمن اینکه انبوهی از غم و اندوه او را احاطه کرده بود و چون چنین منظرهای برای او قابل تحمل نبود و در عین حال احساس رسالت مینمود، پس باید چهره بنیامیه را معرفی و جنایات آنان را آشکار نماید و آثار تبلیغات آنان را خنثی نماید. از جای برخاست و با استناد به آیات قرآن و منطق قوی جنایات یزیدیان را ذکر نمود و با دید تیز بین عاقبت کارشان را ترسیم نمود و یزید را سخت از کارهای خود پشیمان ساخت، آنگاه خاندان نبوت را معرفی، امام و امامت را برای مردم تبیین نمود و فرمود: «فلک کید کَواسع سعیکَ و ناصیب جهدک؛ فواللهِ لا تمحو ذکرنا و لا تمیتُ وحینا» ؛ آنچه حیله و تزویر داری بکار گیر و تلاش کن و همه توان خود را به کار گیر، بدان بخدا قسم نمیتوانی یاد و ذکر ما را محو کنی روزگار تو کوتاه است و جمع تو متلاشی خواهد گردید (قمی، ص444) این برخورد قاطع از زبان کسی که همه زرق و برقهای کاخهای یزید و قدرت او را هیچ می بیند یزید را سخت غضبناک کرد و همه چیز را بر سر یزید کوبید که او را رسوا ساخت و به همه بانوان فهماند که یک زن می تواند نقش عظیمی در تاریخ بشریت ایفا کند. (فرهنگنامه عاشورا، ص 249-247)
Yazid, at that time, was aiming to completely erase the work of Ahlabi (PBUH) and with a stick in his hand to slap Imam Hussein’s (PBUH) isolated head to disgrace him. Zaynab (pbuh) saw the situation as appropriate, and though she was surrounded by crowds of grief, she could not tolerate such a view and at the same time felt obliged to reveal the face of Bani Umayyah and reveal their identities. To neutralize the effects of their propaganda, she rose to prominence, citing the Qur’anic verses and strong logic, citing the Yazidis’ crimes, and with a keen vision, she eventually outlined the work of the Umayyads, and Yazid hardly regretted his work, and Then she introduced the family of prophecy and explained the issue of Imam and Imamate to the people and said: Use what you trick! Strive and use all your might, I swear you cannot erase our remembrance. Your days are short and your congregation will be shattered. “(Qomi, p. 444). She saw Yazid nothing and his power, making Yazid extremely angry and disgracing him and making all women realize that a woman can play a huge role in the history of humanity. (Ashura Dictionary, pp. 249-247)
Moslemieh
همراه با کاروان کربلا
With Karbala Caravan 1
قلبم با شنیدن صدایِ پایِ کاروان حسین پر میکشد. قافلهی عشق در راه کربلاست…
My heart fills with hearing the basic sound of the Hussein caravan. Love’s way to Karbala… .
از آن سو صدایِ لشکریان کفر میآید. عبیدالله بن زیاد زبان به دعوت اصحابش گشوده است که با نور چشم رسول خدا در ستیزند و باید خونش را بریزند… آری! آن شیطانِ مردود از قوم خود طلب نمود که به طاعتش درآیند و آن بد نهادانِ شیطان صفت، سر به فرمانش دادند و انگشت طاعت به دیده نهادند. امیرِ لشکرش که خریدار دنیا شد. دین و آخرتش را به مُلک ری فروخت و برای جنگ با فرزندِ سید ابرار، نور دیدهی حیدر کرار مصمم شد. لشکریان خونخوارش در پِی هم روانه شدند تا کار را بر حسینعلیهالسلام تنگ کنند، تا آنجا که تشنگی بر حسینعلیهالسلام و اصحابش استیلا یافت… .
Then comes the sound of disbelievers. Obaidullah bin Zayed invites his companions to fight against the beloved of the Prophet of God and to shed his blood … Yes! That disobedient demon demanded of his people to obey him, and the evil institutions of the evil demon obeyed him and gave him a positive answer. His commander-in-chief, who bought the world, sold his religion and the Hereafter to Ray, and was determined to fight the son of the blessed master, Haidar Karr. His bloodthirsty armies then went on to work hard on Hussein, so long as the thirst for Hussein and his companions prevailed… .
امامِ مظلوم برخاست و بانگ برآورد: «ای مردم! شما را به خدا سوگند مرا میشناسید و عارف به حق من هستید؟»
The oppressed Imam stood up and exclaimed: “O people! I swear to God, do you know me and do you know my right?"
همگی گفتند: «تویی فرزند رسول خداصلیاللهعلیهوآله، قرة عین بتول که دختر پیغمبر است».
They all said, “You are the son of the Prophet, peace be upon him, the beloved of daughter of the Prophet.”
امام یکی پس از دیگری فضایلش را برشمرد. جدم رسول خدا؛ جدهام خدیجه بنت خویلد، اول زن مسلمان؛ حمزه سیدالشهداء عمویِ پدرم علیبنابیطالب؛ جعفرِ طیار در بهشتِ عنبر سرشت، عمویِ من؛ شمشیرم همان شمشیر سید ابرار؛ عمامهام عمامهی احمدِ مختار؛ پدرم شاه ولایت علیعلیهالسلام…
Imam one after another enumerated his virtues. My grandfather is the messenger of God; my grandmother is Khadijeh Bennet Khovild, who was the first Muslim woman; my father’s uncle is Hamza Sayyed al-Shohada; Ja’far is my Good-natured uncle in Paradise and my sword is the sword that belonged to the blessed master and my turban is the turban of Ahmad Mukhtar and my father is the king of the province Ali peace be upon him
آن نابخردان جملگی تصدیقش کردند. امام فرمود: «پس از چه روی ریختن خون مرا حلال شمردهاید… ؟»
Those fools all agreed. The Imam said: “After what have you shed my blood to be lawful …?”
زبان گشودند: «به همهی این فضایل که برشمردی علم و اقرار داریم با این وجود دست از تو برنمیداریم تا آنکه تشنهکام شربت مرگ را بچشی». چه بد مردمی بودند که قدرِ یوسف خود را نشناختند…
All these said: “We accept and know all the good things you said, nevertheless do not cease to give you to taste the syrup of death while you are thirsty.” How bad were the people who didn’t recognize your Joseph so much…
برداشت از مقتل لهوف سیدبنطاووس
lmplications of Murder of Lvov Sidbent Tavus
عکس از : مرضیه خواجه محمود
به قلم: مریم اسحاقیان
نقش حضرت زینب سلاماللهعلیها
نقش حضرت زینبسلاماللهعلیها بعد از قیام عاشورا
Role of Majesty Zainab (peace be upon her) after Ashura
نقش به معنی جایگاهی است که فرد، بر اساس آن عهدهدار انجام کار یا برنامه ای خاص میگردد، به گونه ای که با انجام آن نقش، برنامه مورد نظر به سرانجام میرسد. حضرت زینبسلاماللهعلیها نیز با نقشی که بعد از قیام عاشورا برعهده گرفتند، یک برنامه و قیام بزرگ را رهبری نمودند. در زمینه مقاله فوق، منابعِ در اختیار، کافی و جامع نبود و تنها به چند کتاب و فصلنامه در حیطه موضوع مورد نظر دست یافتم تا زمینه انجام چنین مقالهای فراهم گردد. پس از پایان مقاله فوق به این نتایج دست یافتم که: بعد از قیام عاشورا اینکه این قیام جاوید باقی بماند یا فراموش شود بستگی به اسیران کربلا داشت که در رأس آنها حضرت زینبسلاماللهعلیها و امام سجادعلیهالسلام قرار داشتند که این دو با شیوه های مختلفی نگذاشتند که قیام عاشورا به فراموشی سپرده شود.
Abstract Role means the position where the individual is assigned to perform a particular task or program in such a way that the role ends in the desired program. Majesty Zaynab (pbuh) also led a grand program and uprising with the role they took after the Ashura uprising. In the context of the above article, the resources were not sufficiently comprehensive and only a few books and journals on the subject were available to provide such an article. After concluding the above article, I came to the following conclusion: after the Ashura uprising that this immortal uprising would remain or be forgotten, it depended on the captives of Karbala, who were led by Majesty Zaynab (peace be upon her) and Imam Sajjad (peace be upon him). In many ways they did not allow the Ashura uprising to be forgotten.
آن حضرت اگرچه در شرایط نگرانکنندهای قرار داشتند ولی از فرصت پیش آمده بهترین استفاده را کردند و شروع به سخنرانی نموده و جنایت و اعمال زشت امویان را درخصوص حوادث کربلا افشا نمودند. خون امام حسینعلیهالسلام هدفدار است و این مهم بر دوش حضرت زینبسلاماللهعلیها بود و او نقش اساسی در رسوا ساختن ستمگران اموی را به عهده داشت و در هر فرصتی با خطابه وسخنرانی و پاسخگویی به پرسش ها در تاریکیها نور افشانده وغفلتها را زدود، آن حضرت بعد از واقعه کربلا تمام عمر خود را با گریه و بیان وقایع عاشورا گذراند و با افشاگری و تحریک عواطف و به خروش درآوردن احساسات برضد یزید تلاش بسیاری نموده و با ایراد خطبه ها، تبلیغات وارونه آنان را واژگون نمود. آن حضرت پیام شهدا را که عبارت بود از: احیای اهداف اسلام، حفظ کیان آن و نبرد با طاغوتیان به مردم ابلاغ کرد. یکی دیگر از فعالیتهای حضرت زینبسلاماللهعلیها این بود که از تحریف حادثه کربلا به وسیله دشمن جلوگیری کرد.
Although she was in a state of distress, she made the most of the opportunity and began to lecture and expose the crimes and ugly acts of the Umayyad in connection with the events in Karbala. The blood of Imam Hussein (PBUH) is targeted and this was on the shoulder of Majesty Zaynab (PBUH) and she played a key role in discrediting the Umayyad oppressors and at every opportunity by delivering a speech and answering questions in the dark. Shedding light on the wicked, she spent her entire life after the events of Karbala, crying and expressing the events of Ashura, exerting many revelations and revelations in her sermons, reversing their revelations and slandering them. The Majesty conveyed to the people the message of the martyrs, which was to revive the aims of Islam, to preserve it, and to fight the rebels. Another of the activities of Majesty Zaynab (peace be upon her) was to prevent the enemy from distorting the incident in Karbala.
کلید واژهها: تحریف، قیام، افشاگری، بازگویی.
Keywords: distortion, uprising, revelation, recounting.
مقدمه: نقش به معنی جایگاهی است که فرد، بر اساس آن عهدهدار انجام کار یا برنامهای خاص میگردد به گونهای که با انجام آن برنامه پیشرو به سرانجام میرسد . حضرت زینبسلاماللهعلیها نیز با نقشی که بعد از قیام عاشورا برعهده گرفتهاند یک برنامه و قیام بزرگ را رهبری نمودند.
Introduction: Role means the position by which a person undertakes a particular task or program in such a way that the program ends. Majesty Zaynab (pbuh) also led a grand program and uprising with the role they took after the Ashura uprising.
با هدف آشنایی و آگاهی بخشیدن مخاطب به نقش حضرت زینبسلاماللهعلیها و روشن شدن حقایق قیام عاشورا برای عموم تا از خواب غفلت بیدار شده، با دیدی روشن و واقع بینانه به این قضیه بنگرند.
To make the audience aware of the role of Majesty Zainab (peace be upon her) and to make the truth of the Ashura uprising clear to the public in order to awaken the neglected, to look at this with a clear and realistic view.
مقاله فوق به روش کتابخانهای و نکتهبرداری نکات مهم و کلیدی تدوین گردید که در ادامه در نظر دارد به بحثهایی چون: پیام رسانی و افشاگری، حفظ قیام عاشورا از تحریف و نابودی، بازگویی وقایع، به منزل رساندن بار انقلاب و… اشاره کند.
The above article has been formulated through library method and key points which will be discussed in the following sections: messaging and disclosure, preserving the Ashura resurrection from distortion and destruction, recounting the Events .bringing the revolution to home .
1: حضرت زینبسلاماللهعلیها پیامرسانی و افشاگری
1. Majesty Zaynab (peace be upon her) messaging and preaching
از اهداف اصلی قیام عاشورا پیام رسانی و افشاگری است. حضرت زینبسلاماللهعلیها و همراهان تعمداً در مقابل مردم سخنرانی، سوگواری و مرثیه خوانی میکردند و عواطف آنها را تحریک مینمودند تا با شمردن آنچه برآنان و مردانشان گذشته مردم را برعلیه طاغوت متحد کنند، از این رو حضرت زینبسلاماللهعلیها از هر فرصتی برای تحقق این هدف مهم استفاده می کردند . سخنان و خطبههای ایشان وجدان خفته مردم را بیدار کرد.
One of the main goals of the Ashura uprising is messaging and revelation. Majesty Zaynab (PBUH) and her companions deliberately lectured, mourned upon the people and encouraged their emotions to unite the people against the raven by counting on them and their men, so Majesty Zaynab (PBUH) took every opportunity to achieve this important goal. Her words and sermons awakened people’s dormant conscience.
مردمی که با افسونگریهای حکومت، گویا در خواب عمیقی فرو رفته بودند. عکسالعملهای خطبههای حضرت در بین مردم چنان شدید بود که آن سخنان همچون صیحه آسمانی که یکباره همه جا را فرا میگیرد آنجا را فرا گرفت، آن حضرت با سخنان ملکوتی خود حقایق تلخ عاشورا را بازگو نمود و پرده از روی حقایق برداشت تا فرزندِ زیاد نتواند آن را تحریف نماید. سخنان آن حضرت آنی نبود که به فراموشی سپرده شود. گفتار آن حضرت آنچنان اثر عمیق در مردم به جای گذاشت که توانست در حادثه خونین طف به بهترین صورت انتقام بگیرد و آنان را آنچنان آگاه نماید که هیچ خبری مخفی نماند و نگذارد که اهداف یزید به نتیجه برسد. (هاشمینژاد، ص 50) ادامه دارد… .
People who seemed in deep sleep with the glamor of the government. The reaction of the Majesty ’s sermons was so intense among the people that the words, like the heavenly shout that is pervasive, spread everywhere, with her heavenly words telling the bitter truths of Ashura and revealing the truth until Ibn Ziad and He can’t distort it much. Her words were not immediately forgotten. Her speech had such a profound effect on the people that it was best to take revenge on the bloody incident and to make them aware that no news would be kept secret and that Yazid’s intentions would not result. (Hashemi Nejad, p:50)