روضه ی قتلگاه
#روضه_ی_ ارباب ? ای یادگار سه امام زینب ? بر قلب سوزانت سلام زینب سلام ما به اون خانمی که یه عمری مصیبت دید اما صبر کرد… چهار پنج سال بیشتر نداشت داغ جدش رسول خدا رو دید… اما صبر کرد … هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود… پهلوی مادرش زهرا رو شکستند… جلو چشمان زینب به مادرش سیلی زدند…اما صبر کرد.. بلاکشه دورانه زینب… هنوز ..داغ مادرش رو از یاد نبرده بود…فرق شکسته باباش امیرالمومنین رو دید… بمیرم برات خانم…. یه روز هم تکه های جگر برادرش امام حسن رو دید.. اما بازم صبر کرد… روز عاشورا هم در نصف روز….تمام عزيزانش رو شهید کردند… اما… تمام دلخوشی زینب حسین بود… امان از اون لحظه ای که حسین هم صدا زد زینبم… خواهرم منم دیگه رفتم… زینب جان… خواهرم… خداحافظ. .. صدا زد … حسینم داداش برا من که دیگه کسی نمونده… تمام دلخوشی من تو بودی… تو هم میخواهی بری زینبت رو تنها بگذاری… حسین.. صدا زد خواهرم… تا صدای الله اکبر من میاد…بدون من هنوز زنده ام … ابی عبدالله رفت میدان… زینب کبری. ..داخل خیمه …تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه… دلش آرام میشه… حالا میخواهی برا زینب گریه کنی بسم الله… امان از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید… داخل خیمه… هی بلند ميشه…. هی میشینه زمین…. میگه حسین…بردار… زینبت به فدات بشه حسین… چرا صدای تکبیرت نمیاد داداش… یدفه دید صدای ذوالجناح اومد…. دوان دوان اومد بیرون… شاید خوشحال شده زینب… میگه بردارم حسین برگشته… یه نگاه کرد…دید ذوالجناح اومده اما حسین نیومده.. بی تاب شد زینب.. یاصاحب الزمان… دوان دوان… به طرف گودی قتلگاه… هی صدا میزنه….وای عزیز مادرم حسین… بالای تل زینبیه… یه نگاه کرد… دید… والشمر جالس علی صدره… شمر روی سینه برادر… خدا چکار کنه زینب…فقط دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه حسین. روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
اینو فقط برای اعضای تیم وبلاگ ashura نوشتم
دست پدرم را محکم گرفته بودم تا داخل جمعیت گمش نکنم و مدام به اطرافم نگاه می کردم در کنار جاده پیرزن عرب نشسته بود و با آسیاب سنگی برنج آرد می کرد تا زوارهای اربعین از آرد بعنوان تبرک بردارند با دیدن او تصمیم گرفتم که از آن تبرک برای فرنی برادرزادم بردارم اما تا جمعیت را رد کردیم و کنار پیرزن رسیدیم آردها تمام شده بود و من خیلی متاثر شدم.
انگار مرد عربی که جزء موکب دارها بود متوجه ی حالت من شده بود که پیش آمد و اشاره کرد که دنبالش بریم از کنار موکب گذشتیم و وارد یک کوچه مانند تنگ شدیم راستش کمی دلهره داشتم چون پدرم کنار کوله ها نشست و من همراه مرد عرب آمده بودم ، مرد عرب انگار فردی را صدا می زد بعد از چند لحظه یک دختر جوان عرب که گویا دختر آن مرد بود از اتاقی بیرون آمد باورم نمی شد پشت موکب ِ به آن بزرگی در این اتاق کوچک زن ها و دختران زیادی مشغول کار بودند مرد عرب با دخترش صحبت کرد و دخترک برایم از داخل کیسه ی آرد برنج ها یک پلاستیک آرد برنج آورد.
راستش وقتی زن ها و دخترهای عرب را آنجا مشغول کار دیدم با خودم گفتم چقدر آنها نیت و خلوص پاکی دارند بدون اینکه توی چشم باشند و زائران پیاده ی اربعین را ببینند مشغول فعالیت هستند. و فکر می کردم که آنها خادمین واقعی هستند اما حالا از وقتی که وبلاگ ashura به صورت گروهی ایجاد شده هروقت که وبلاگ را باز می کنم و پست های اعضای این تیم را می بینم بغض خاصی صورتمو برافروخته و چشم هایم را تار و نمناک می کنه . اینجا عطر خادمین مجازی حسینی فضا را عطرآگین کرده.
عزیزانی که هیچ فردی آن هارا نمی بینه و شبانه روز در حال فعالیت هستند .
بچه ها خدا قوت و التماس دعا
مهزیار
Before the Battle of Karbala
Al-Shaykh al-Saduq has narrated in his book Man la yahduruh al-faqih form Imam al-Baqir (a), “Fasting on the day of ‘Ashura was common before the compulsion of fasting during the month of Ramadan, but it was left after that.”
Sunnis believe that ‘Ashura is the day when Moses split the sea and passed it along with his companions. They honor this day and believe that fasting on this day is Mustahab (recommended)
Mourning
Mourning people
in The
Muharam month
and
Ashura day
In Iran
arbaeen
arbaeen
in
Eraq
Lexicology
According to majority of lexicologists the words “‘Ashur", “‘Ashura” and “‘Ashura’” is the name of the 10th of Muharram. Some added that, etymologically, ‘Ashura’ is a Hebrew word which is changed to ‘Ashur in Arabic. In Hebrew it is the name of the 10th of Tishri (the first month in the Jewish calendar)
Source : wikishia