حسین جانم!
اگرچه داخل قبرم، مپندارید بیجانم
میان قبر هم گویم حسین جانم، حسین جانم
میان محشر کبری و جنت سینه خواهم زد
که نامی جز حسین جان من در آن حالم نمیدانم
اگر دیدید از قبرم صدای گریه میآید
در آن جا مجلسی برپا و آنجا روضه میخوانم
عزا و شادی عاشق به ظاهر نیست ای مردم
بیا این سینه را بشکن که بینی زخم پنهانم
صلی الله علیک یا ابا عبد الله
The story of Ashura Day
Translator: Zahra. Kalaa
Source: Rasekhoon.net
Deceased Ghazvini writes in the book ‘’ Riyaz Al-Ahzan'’
Imam Hussein did not fall on the earth once or two times, but he lost his control and fell on the earth several times. Then he stood up and fell on the earth once more from right cheek and another time from left cheek. He fell on the earth once more in order to prostrate; each of them has its own position. When Imam Hussein (peace be upon him) fell on the earth from horse due to arrow or lance, he had fallen on the earth in order to prostrate. Then he stood up and took the sword and fought in the path of God as much as he could. In such a situation Zu Al-Jenah walked around Imam Hussein (peace be upon him) and supported him. Imam Hussein (peace be upon him) stood against them until he could not continue it any more. As Ibn Shahr Ashub narrates from Abu Mokhnaf in the book ‘’Monagheb'’ and he narrates from Jeludi ‘’ when Imam Hussein (peace be upon him) became emaciated, his horse supported him. His horse held the collar of the horse riders with teeth and had them fall on the earth. The horse of Imam killed forty persons of the tribe of blasphemy. After Imam Hussein (peace be upon him) fell on the earth with body full of the wounds of arrows, lances and swords, the forces of the troop of blasphemy, the son of cursed Sad, came to kill him one by one, in two persons or in three persons, but they came back because each one that saw him felt sorry for him and refused to murder him. It has been narrated from Ismaeil Bokhari in the books ‘’ Riyaz Al-Shahadate'’ and ‘’ Roze Al-Shohada'’ that one person from the troops of Sham and Kufa came to murder Imam Hussein (peace be upon him) and had military equipment. When he approached Imam Hussein (peace be upon him), Imam looked at him and said ‘’ you are not my murderer and I do not want you to go to the hell'’.
میلاد نور مبارک
موجودیت ذهنی
میخواهم یک کمی منطقی فکر کنم. یعنی مثل منطقیون. هر جسمی یک وجود خارجی دارد و یک ذهنیت که هر دوتا واقعی هستند. وضع نشده اند بلکه خودشان وجود دارند. اما این جسم خارجی را باید دیده باشید یا شبیه به آن را درک کرده باشید که در ذهن بتوانید تصویر درستی از آن ترسیم کنید.
یعنی مثلا برای کسی که به صورت مادر زاد نابیناست گل لاله موضوعیت ذهنی ندارد. یعنی چون هیچ وقت گل را ندیده شکلی از آن در ذهنش متصور نیست مگر با دست یک حدودی را در ذهنش ترسیم کند که این شکل ذهنی مطمئنا کامل و جامع نیست.
راستش را بگویم حرم ائمه علیهم السلام دقیقا همین حکم دیدن گلها برای نابینا را دارد.
اگر شما در تصاویر ببینید ذهنیت جامعی به شما نمیدهد. باید خودتان بروید و در فضا قرار بگیرید تا جو آنجا را درک کنید. بعدها وقتی بگویند “عباس علیه السلام” آن هیبت و جوانمردی را درک خواهید کرد. آن علم و کمالات را. آن محبت و رقیق القلب بودن را.
من قبل از اینکه بروم کربلا درک نمیکردم. روزی که رسیدم جلوی در حرم فقط نشستم روی زمین و سر به زمین گذاشتم. کسی همراهم نبود که بگوید چکار کنم فقط تماشا کردم و روضه ها را مجسم کردم و دیدم.
حالا از صبح هرچه میکنم بخندم و خوشحالی کنم گریه امانم نمیدهد. یاد مظلومیت خدای ادب میافتم اشک بدون اجازه میافتد. تماشاکردنم موجودیت ذهنی ام را زیادی تقویت کرده است! روز عاشورای کربلا مدام جلوی چشمان من است. برای شهیدانش خنده روی لبهایم نمینشیند.
فکر کنم دیوانه شده ام. دیوانه ی حسین علیه السلام.
خاتون بیات
پرچم سبز
پرچم های سبز و سیاه این روزها زینت بخش خانه های مان شده است.
فرهنگ سازی در نسل های آینده از همینجا شروع میشود زیرا پرچم یکی از نماد های عرض ارادت به ساحت مقدس ائمه ی اطهار علیهم السلام به شمار میرود. این نوعی اطلاعیه است که بر در و دیوار خانه هایمان نصب میکنیم که اعلام کنیم ما هم هواخواه و مرید ارباب مان ابا عبد الله الحسین علیه السلام هستیم.
سنت سیاه پوشان از ابتدای محرم در خانه های شیعیان اجرا میشود و مادرها با نصب پرچم و پوشیدن لباس مشکی به کودکانشان میآموزند که این واقعه باید تا دنیا دنیاست بین نسل ها دهان به دهان بگردد و همگان تا روز قیامت برای شهید راه خدا و شهید امر به معروف و نهی از منکر عرض ارادت کنند.
گهواره علی
سنت گهواره گردانی:
کوچک ترین سرباز آقا ابا عبد الله الحسین علیه السلام فرزند ۶ ماهه ی ایشان بود که برخی از کتب او را علی اصغر نامیده اند و برخی عبد الله. در زیارت ناحیه ی مقدسه که زیارتی مستند از زبان حضرت صاحب الزمان علیه السلام در رثای جد غریبش اباعبد الله الحسین علیه السلام خوانده است میخوانیم: ” السلام علی الطفل الرضیع” و در جای دیگرش نام این طفل را عبد الله معرفی مینماید.
برای ایجاد حس الفت و همدردی با حضرت رباب مادر این کودک ۶ ماهه در تکایا و حسینیه ها گهواره ای تدارک میبینند و در روزی که به نام حضرت علی اصغر علیه السلام مشخص گردیده آنرا در بین عزادران حرکت میدهند. این کار باعث ایجاد ذهنیت از این طفل کوچک در اذهان عزاداران میشود و با مادر این طفل در عزاداری شریک میشوند.
سیاه پوشان
این روزها همه ی خانه هایمان، همه ی حسینیه ها، همه ی مساجد، همه ی مدارس و… . اصلا همه ی کشورمان سیاه پوش شده است. اینجا ما همگی عزادار هستیم. عزادار مولایمان ابا عبد الله علیه السلام.
اگرچه در اسلام لباس سیاه پوشیدن مکروه است اما از طرف ائمه معصومین علیهم السلام اجازه داده شده است که فقط برای عزای ابا عبد الله الحسین علیه السلام لباس سیاه ماتم بر تن کنیم. باید یاد و خاطره ی شهیدان دشت کربلا تا روز قیامت باقی بماند تا انسانیت در دلها باقی بماند.
حضرت ابا عبد الله الحسین علیه السلام در روز عاشورا به دشمنانش فرمود:” اگر مسلمان نیستید لا اقل آزاده باشید.”