امشب مهیا کن مرا
ویراننشین شدم که تماشا کنی مرا
مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا
گفتم میآیی و به سرم دست میکشی
اصلاً بنا نبود ز سر وا کنی مرا
آن شب که گم شدم وسط نیزهدارها
میخواستم فقط که تو پیدا کنی مرا
از آن لبی که دور و برش خیزرانی است
یک بوسهام بده که سر و پا کنی مرا
با حال و روز صورت تغییر کردهات
هیچ انتظار نیست مداوا کنی مرا
معجر نمانده است ببندم سر تو را
پیراهنت کجاست که بینا کنی مرا
وقتی که ناز دخترکت را نمیخری
بهتر اسیر زخم زبانها کنی مرا
حالا که آمدی تو؛ به یاد قدیمها
باید زبان بگیری و لالا کنی مرا
عمّه ببخش دردسر کاروان شدم
امشب کمک بده که مهیّا کنی مرا
شهادت حضرت رقیه(سلام الله علیها) تسلیت باد.
کبودی ها
دست از غسل کشید و گفت: سرپرست این اسیران کیست؟
زینب کبری سلام الله علیها فرمود: چه میخواهی؟
عرض کرد: این دخترک سه ساله به چه بیماری مبتلا بود که چنین بدنش کبود است؟
حضرت زینب علیهاالسلام پاسخ داد: ای زن! رقیه ام بیمار نبود؛ این کبودی ها آثار تازیانه ها و ضربه های دشمن است!
ناسخ التواریخ، ص60
صبر تو
دستهایت کوچک بودند برای به آغوش کشیدن صبر و سختی.
اما تو چقدر سربلند بیرون آمدی از دردها و دلتنگیها!
صبر را از چه کسی به ارث برده بودی، نمی دانم!
اما، ایمان همپای تو بزرگ شده بود.
محرم راز خدا
امام حسین علیه السلام فرمودند:
ما کسانی هستیم که علم قرآن و بیان آنچه در آن است نزد ماست
و نزد هیچ یک از آفریدگان خدا نیست زیرا ما محرم راز خدائیم.
با دست کوچکش
با دست کوچکش گره ها باز می کند
طفل سه ساله ایست که اعجاز می کند
بال و پرش شکسته ولی او بدون بال
با ذکر نام فاطمه پرواز می کند
شاعر: امیر فرخنده
تمام روضه
تمام روضه در این حرف مستتر است:
اما سجاد علیه السلام:
کاش شام را ندیده بودم.