مقتل خوانی
حسین علیه السلام جز تعدادی اندک یاری نداشت ، اما قافله ای که همراهش بود ،تن وبدن بی جانشان برهمه ی اهل عالم می ارزد،یزید به خیال خام خود همه آنها راکشت وخود را به ناحق ،حق وحسین را باطل خواند وجنگش سرتاسرنامردانه بود ،اما سفرکربلا،سفرعشق وامام علیه السلام ،مسافری عاشق بود ،عاشقی به تمام معنا
ازکشتن حسین آنهارا چه حاصل؟حسینی که دلش به کافرتا مسلمان رحم دارد او که حتی چشم برتزویر آشکارشان بست.
یاران حسین مردانش همه سالار وزنانش همه نجیب وشیرزن بودند.آنان جزراستی برای کسی چیزی نخواستند ویزیدیان کمربه نابودیشان بستند.
اگر زینب آبروی آل الله نقل نمی کرد ماچه داشتیم که از پاکان روزگار بنویسیم ودنیای بی حسین ویارانش چه زشت دنیایی است.
یکی به من این سوال راپاسخ دهد چرا پلیدان جز به سرافکندگی پاکان راضی نمی شوند؟
حسین اما بهشت است وبه پاکان عشق می ورزدو صداقت وحقیقت جز حسین وراهش نیست.
آن ها اهل آسمانها بودند ،به زمین آمده بودند واز کلامشان پیدابودکه برای خلق زیبایی لحظه شماری میکنندواین جز از اهالی آسمانها انتظار نمی رود.
تاریخ مانند حسین ویارانش به خود ندیده است وشب عاشورا ملکوتیان که عاشقان حسین بودند با تماشای آن همه زیبایی عاشقتر شده بودند ،همه باهم می خواستند به وصیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم احترام بگذارند وبه یاری حسین بشتابتد وخود خداهم میخواست که حسین سربلند این امتحان باشد ،پلیدان اورا بازنده می دانستند، اما او برنده وتنها برنده ی تمام دوران هاست .
یاران حسین حتی با حوریان خنده ومزاح میکردند ومشتاقانه به مرگ می خندیدند وبه استقبال مرگ میرفتند،حتی در شب عاشورا که قرار بود به دست پلیدان کشته شوند، همه خندان بودند.
پدرم ومادرم وبرادر وخواهرانم فدایت حسین ،آن زمان که یارانت را به شهادت وملاقات باخدا بشارت دادی .
رسم تمام کسانیکه از خدا فقط خدارا می خواهند ، جز رسم حسین نیست.حسین تنها خداراخواست وخدا هم حسین را خواست.
حسین از خاکیان یاری خواست ،حسینی که ملکوتیان به یاری اش مباهات میکردند وصدای حسین صدای در گلوخفه شده ی مظلومان تمام دورانهاست، شاید کسی باشد ،که بخواهد این صدا را بشنود و تنها یک نفر برای حسین کافی است .
بی گمان حربن یزید ریاحی از سرداران لشکر یزید،دل حسین را بدست آورد واو مشتاق شنیدن صدای حقیقت است وحسین برای بازگشت حر ،لحظه شماری میکرد این از تأثیر دعای مادر است وحر بیاد می آورد که باید دل حسین را بدست بیاورد.حسین به کربلا آمده است که همه حر باشند ،آزاد از هوای نفس وآنان که جز خود کسی را نمی خواهند، هرگز نخواسته اند که دنیا به تماشای خوبان بنشیندوقایع کربلا را ننوشته اند ونوشتن از حسین کار پاکان است ،آنان که حقیقت را برای حقیقت نوشته اند واین جز لطف خدا چه می تواند باشد.
تمام زنهای کربلا میخواستند که مادر وخواهری باشند برای حسین وبه حق هم بودند، اما چه کسی را یارای به جا آوردن حق فاطمه ی زهرا مادر حسین علیهما السلام است.
کوفیان بی غیرتند ،چرا که فسق وفجور را به حقیقت ترجیح دادند،آنها از جماد هم بی غیرت تر بودند ،آسمان پراز هیاهوی ستارگان چادری گشت ،برای زنان لشکر حسین بن علی وآنجا که مردترین باشد هیچ ناپاکی توان دست از پا خطاکردن ندارد واعضا وجوارح ناپاکان، ناتوان خواهد بود،کربلا اما دعای حسین را شنیده بود که گفت :به خدا پناه می برم از کرب وبلا و پاکی حسین ویارانش را به بازی نمی گرفت حتی اگر دشت بلا باشد.
حسین تنها کسی است که دست از خدا نکشید قبل از آنکه دست از کسی بکشد واز عدالت، انصاف، شجاعت ،رحم ومروت دست نکشید ،همه به ناحق با او دشمنی کردند واز این دشمنی، زمین وآسمان خون میگرید.
هرکس را خیال وتصور دوستی به سر است اگر با حسین ویارانش وعاشورائیان دنیا آشنا شود، دوستی ماندگار خواهد بود به دورانها ،همانطور که حسین ویارانش ماندگار وجاوید شدند واین یکی از هزاران یاری حسین برای حقیقت جویان است.
برای تنهایی حسین ، کاش از چشمانم خون جاری شود ، مرد وزن پیر وجوان همه از کسانی پیمان گرفتند که می دانستند به هیچ پیمانی وفادار نخواهند بود. حسین در معرکه ی نبردبرای تنهایی یارانش دعا کرد، او مردترین ،چاره اندیش ترین بود و تنها مانده بود او که بجای همه ی انسانها انسان بود واین خواست خدا بود.
به پاکی خاندان حسین در عالم همتایی نیست وبه بی پناهی شان و همه دنیا تا ابد غم حسین را به سوگ می نشیند.
زینب سلام الله علیها بر این بی پناهی ها صبر کرد حتی بر بالین برادر ،جز از فساد شکوه نکرد وشکایت خود را نزد خدا برد واگر این شکایت نبود ، به دنیا از راه ورسم آدمیت چیزی باقی نمی ماند.
#مقتل_خوانی
#روایت تاریخ کربلا بر اسای لهوف سید ابن طاووس
به قلم: مرضیه کرنوکر
هند همسر یزیدبن معاویه
#شخصیت_نگاری_محرم
#هند_همسر_یزید_بن_معاویه
#محرم_1441
هند دختر عبدالله بن عامربن کریز بود ابن مخفف می نویسد سر امام حسین (علیه السلام) پیش روی یزید بود او با چوبدستی به سرآن حضرت اهانت می کرد یکی از اصحاب رسول خدا( صلی الله علیه وآله وسلم) ابوبرزه اسلمی اعتراض کردکه چوب به دهان کسی می زنی که بارها دیدم رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم) می بوسیده است مگر نه این است که شفیع تو در روز قیامت ابن زیاد وشفیع امام حسین(علیه السلام) رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)خواهد بود . همسر یزید وقتی این سخنان راشنید لباسش را پیچید وازاندرون بیرون امد وگفت :آیا این سر امام حسین(علیه السلام) پسر فاطمه است ؟یزید گفت: آری سپس خواب خودرا که نشانگر عزادار بودن پیامبران وامام علی (علیه ا لسلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) وزنان مشهور بود بیان کرد.(منبع: عباس، عزیزی، لهوف، صصص 294-295)
شخصیت نگاری محرم
#شخصیت_نگاری_محرم
#ام_ البنین_فاطمه_الکلابیه_همسر_امام_علی_(علیه السلام)
#محرم_1441
ام ا لبنین دختر حزام بن خالد ربیعه معروف به وحید بن کلاب ،همسر امام علی(علیه السلام) بود مادرش ام لیلی نام داشت نام اوفاطمه وکنیه اش ام البنین است . این بانوگرچه درکربلا حضورنداشت ولی چهار فرزندش در حادثه عاشورادر راه یاری امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسیدند، اومأوای زنانی بود که برای عزاداری امام حسین(علیه السلام) جمع می شدند. ایشان از حضرت علی (علیه السلام) دارای چهار فرزند به نام های عبدالله، عباس، جعفر وعثمان بودکه همگی درکربلا شهید شدند ایشان شیوه عزاداری را برای مبارزه انتخاب نمود تا ابعاد مختلف وناگوار جنایات کربلادر یاد ها بماند ودشمنان سرمست از پیروزی را شرمنده و مطرود سازد. ام ا لبنین از زنان فاضله ونامداری بود که به اهل بیت(علیهم ا لسلام) معرفت داشت و دارای زهد ، پارسای، فصاحت و بلاغت بود، زمانی که خبر فاجعه کربلا توسط بشیر به مدینه رسید ام - البنین سؤال کرد ازامام حسین(علیه السلام)چه خبر؟ بشیرپاسخ داد: خدا تو را صبر دهد، فرزند عباس(علیه ا لسلام)کشته شد، ام البنین فرمود: معنای این خبر چیست؟از امام حسین(علیه السلام) برایم بگو. وهمچنین می توان از زینب صغری معروف به ام لقمان دختر عقیل بن ابی طالب نام برد.(منبع: حسون و دیگران، اعلام النساء، ص497)
پله پله در سقوط تا دوزخ
پله پله در سقوط تا دوزخ
پله اول-حصین بن نمیر کندی، در دوران خلیفه اول از طرف خلیفه وظیفه جمعآوری زکات قبایل جنوب عربستان را بر عهده گرفت.
پله دوم-وی در دوران خلیفه دوم در چندین نبرد از جمله قادسیه و جنگ با امپراطوری روم شرکت کرد. وی در نبرد قادسیه به فرماندهی سعد بن ابی وقاص، فرمانده سواره نظام مسلمانان بود و پس از پیروزی در آن جنگ و فتح عراق به دستور خلیفه همراه با چندین تن از فرماندهان دیگر مأمور پایگذاری یک پایگاه بزرگ نظامی در جنوب عراق شدند که پس از پایان جنگ آن پایگاه نظامی گسترش یافت و به یک شهر بزرگ تبدیل شد و کوفه نام گرفت.
پله سوم- او همچنین در فتح فلسطین و سوریه (که زیر نظر امپراطوری روم بودند) مشارکت داشت. نقل است که در جنگی در جنوب شام (فلسطین) رشادتهای زیادی انجام داده و چندین تن از رومیان را در آن جنگ کشته و یکی از موثرترین فرماندهان در فتح فلسطین بوده. وی پس از انتخاب معاویه بن ابی سفیان به عنوان والی شام در شام ماندگار شد.تا اینجا اشتباه او این بود که از کسانی که غاصب حکومت امیرالمومنین بودند، پیروی می کرد.
پله چهارم-امیرالمومنین در روز های آخر عمرمبارکش، بر منبر رفت، از مستمعین خواست:«سلونی قبل اَن تفقدونی» بپرسید از من قبل از آنکه مرا از دست بدهید. که اگر مردم آن زمان درک حضور چنین ابر مردی را داشتند، میتوانستند مجهولاتشان را تا زمان قیامت، معلوم کنند و از دایره زمان خارج شوند، درحوزه معلومات فرازمانی وارد گردند.برای ما هم ارثیه گرانبهایی از علم لدنی امام باقی بگذارند!کسی از میان جمعیت چیزی نپرسید، کاش به همین نپرسیدن ختم می شد. که ناگهان سکوت مسجد با صدای نکره و تمسخر آمیز یک ملعون شکسته شد. ملعون پرسید یا علی تعداد موهای سر و صورت من چند تا است؟! امیرالمومنین علیه السلام فرمود: علاوه بر تعداد، می دانم که در زیر هر دانه ریش تو چند شیطان آویزان است.
پله پنجم-او از سران اموی، از قبیله کنده بود، در جنگ صفین در سپاه معاویه و در ایام یزید فرماندهی عده ای از سپاه بود.
او برای دستگیری حضرت مسلم در کوفه، رئیس پلیس ابن زیاد بود و باعث شهادت مسلم بن عقیل شد.
پله ششم-او، مامور کشتن قیس بن مسهر بود.
پله هفتم- در حادثه عاشورا، از فرماندهان گروه تیرانداز بود که به سپاه امام حسین علیه السلام حمله کرد.
پله هشتم- پس از شهادت حبیب بن مظاهر، سر مقدس او را برگردن اسب خویش آویخته بود و در کوفه می گرداند تا بر افتخاراتش بیفزاید.
پله نهم- به دستور یزید مدینه را محاصره کرد و دستور داد به زنان و دخترانی که در مسجد النبی پناهنده شده بودند، سه روز تجاوز کردند؛ که به گواه تاریخ، بیشتر آن زنها باردار شدند و فرزندانی از گناه به دنیا آوردند.
پله دهم- همین ملعون در جنگ با عبدالله بن زبیر، برکوه ابوقبیس منجنیق گذاشت و کعبه را آتش باران کرد.
پله یازهم- به جنگ توابین رفت و سلیمان بن سرد خزاعی و گروه تواب را کشت.
پله دوازدهم- به جنگ مختار رفت و در نهایت به دست ابراهیم بن اشتر کشته شد ، او، حصین بن نمیر ملعون بود.
پ ن
نتیجه امام نشناسی این می شود، که پله تا جهنم میرود، و دیگرانی که ائمه علیهم السلام را تنها گذاشتند گرفتار چنین سفاکان بیرحمی شدند.
منبع: فرهنگ عاشورا
/
شخصیت نگاری محرم
عمار بن ابی سلامه همدانی
شجاعت و شهامت همواره از نشانههای بارز مومنین بوده و است؛ چراکه شخص مومن به امور زمینی و این دنیایی تکیه نمیکند بلکه تکیهگاه او ایمان معنوی و خداوند است. لذا در زمانهای سخت که موجب بازماندن افراد میشود او نه خنثی، نه متحیر و نه زمینگیر عمل میکند بلکه با بصیرت به ابراز حق میپردازد. این یکی از ویژگیهای عمار بن ابی سلامه همدانی بود .
او از شیعیان قبیله همدان بود که در سفر یمن #حضرت_علی_علیه السلام که در آستانه حج الوداع پیامبر رخ داد به دست مبارک ایشان به اسلام شیعی گروید. و زمانیکه قبیله وی به عراق هجرت کردند او از فعالین پایهگزار شیعه علوی در کوفه بود.
در تاریخ آمده او از صحابی پیامبر نیز بوده است در زمان حضرت علی (ع) در تمامی جنگها در کنار حضرت جنگیده است.
در آغاز خلافت یزید با تحولات شگرف کوفه و پس از شهادت مسلم، از آن جا که ابن زیاد غالبا برای فرستادن نیرو به کربلا در نخیله فعالیت میکرد او به نخیله رفت تا شاید با ترور ابن زیالد غائله را ختم کند که در این سفر به علت حجم زیاد محافظین موفق به این کار نشد لذا پنهانی خود را به #کربلا رساند تا به خیل شهدای کربلا بپوندد.
او در زندگیاش سعی بر دفع شبهه و حیرت افراد داشت و معرفت وی به عقایدش عالمانه بود و همواره سعی کرد تا عشق و علاقه خود به دینش را پایدار نگه دارد و همواره سعی در رفع موانع باطل و در این راه خطر پذیری بالایی داشت.
#امام_زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز به اینچنین #یارانی نیاز دارد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#شخصیت_نگاری_محرم
نگاه حسین به گریه کننده اش
چقدر زیبا و باشکوه است، وقتی اشک میریزی برای عاشورا و مصیبت بر امام حسین و یارانش؛ از پشت پرده اشک، نگاه مهربان امام حسین علیه السلام را با چشم دل ببینی که تورا تسلا می دهد.
گریه
کدام کریه زیبا است ؟
1-گریه شوق
2-گریه دلسوزی و عاطفی
3-گریه تنفر از دشمن
همه اینها می تواند زمینه ای برای هدفی مقدس باشد که اگر برای امام حسین (ع) باشد ارزش پیدا می کند.
تنها گریه عجز و التماس که نشانه ذلت است ناپسند است.
یکی از دانشمندان می گوید:«همیشه زبان، ترجمان عقل بوده ولی ترجمان عشق، چشم است که اشکی را از روی احساس و درد و سوز می ریزد، نشانه حضور عشق است. و جایی که زبان گردش منظم خود، جمله های منطقی می سازد ، عقل حضور دارد.
بنابراین همانطور که استدلالات منطقی و کوبنده می تواند همبستگی گوینده را با اهداف رهبر مکتب، آشکار کند، قطره اشکی نیز می تواند اعلان جنگ عاطفی بر ضد دشمنان مکتب حساب شود»
برای همین ائمه معصوم علیهم السلام به آنان که آمادگی گریه کردن ندارند، سفارش به «تباکی» کرده اند.تا حسین در تمامی قرون و اعصار زنده بماند.
امام صادق علیه السلام فرمود: هرکسی به شنیدن مصیبت حسین (ع) خود را به گریه زد، مستحق بهشت میشود.»امالی صدوق مجلس 29
نتیجه این که: گریه حضرت زینب (ع) واهل بیت(ع) گریه عاطفی و گریه پیام آمور و به نوعی نهی از منکر و شعار شور انگیز و سوزاننده و رسواگر طاغوتیان و ستمگران بود، و ادامه این راه همواره «جنگ عواطف» بر ضد طاغوتیان و ستمگران است.
یکی از اساتید فرمود: وقتی کسی برای مصیبت امام حسین علیه السلام اشک می ریزد، در آن لحظه توجه امام حسین به او بوده است.
«خداوند درود می فرستد بر پیامبر و برگریه کننده حسین.»
«امام صادق علیه السلام می فرماید: گریه کننده بر حسین در زمان ظهور رجعت می کند.»
«پیامبر شفاعت می کند گریه کننده بر حسین را و از حوض کوثر می نشاند که مقدمه بهشت است.»
چرا یک قطره اشک گریه بر امام حسین (ع) مساوی ثواب صد شهید در معرکه جنگ است؟
چون این این برانگیزاننده بر ظلم است و مقدمه شورش علیه ظالم است.
مصیبتهای شام
#محرم1441
#مقتل_خوانی
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام…
? از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
? در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام عکلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و عبا سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند او خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
ا
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که عسقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
عا
⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین
?برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی