محرم در ایران
نوحه خوانی و سینه زنی ماه محرم
ایران، استان بوشهر
خواص در کلام رهبری
قسمت دوم
شریح قاضی که جزو بنی امیه نبود! کسی بود که می فهمید حق با کیست. می فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی «هانیه بن عروه» را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند.
ابن زیاد ترسید. آنها می گفتند:« شما هانی را کشته اید.» ابن زیاد به « شریح قاضی» گفت: « برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده.» شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: «ای مسلمان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمی آیند مرا از این جا نجات دهند؟! مگر مرده اند؟!» شریح قاضی گفت :« می خواستم حرفهای هانی را به کسانی که دور دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم!» «جرأت نكردم» یعنی چه؟ یعنی همینکه ما می گوییم. ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام می داد، تاریخ عوض می شد. اگر شریح به مردم می گفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها می ریختند و هانی را نجات می دادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا می کردند، روحیه می یافتند، دارالاماره را محاصره می کردند، عبیدالله را می گرفتند؛ یا می کشتند و یا می فرستادند و می رفت. آنگاه کوفه از آن امام حسین علیه السلام می شد و دیگر واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد! اگر واقعه کربلا اتفاق نمی افتاد, یعنی امام حسین علیه السلام به حکومت می رسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول می کشید، برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.
یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات می دهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیا طلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه ی گمراهی می غلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده ی دنیا بر دین، همین است.
خواص در کلام رهبری
قسمت اول
در این مقطع هم، نقشِ خواصِ به اصطلاح طرفدارِ حق که حق را شناختند و تشخیص دادند، اما دنیایشان را بر آن مرجح دانستند، آشکار می شود. از طرف دیگر، حضرت مسلم با جمعیت زیادی به حرکت درآمد. در تاریخ «ابن اثیر» آمده است که گویی سی هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از این عده فقط چهارهزار نفر دورادور محل اقامت او ایستاده بودند و شمشیر به دست، به نفع مسلم بن عقیل شعار می دادند. این وقایع، مربوط به روز نهم ذی الحجه است. کاری که ابن زیاد کرد این بود که عده ای از خواص را وارد دسته های مردم کرد تا آنها را بترساند. خواص هم در بین مردم می گشتند و می گفتند« با چه کسانی سر جنگ دارید؟! چرا می جنگید؟! اگر می خواهید در امان باشید، به خانه هایتان برگردید.اینها بنی امیه اند. پول و شمشیر و تازیانه دارند.» چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچ کس!
آنگاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومی کرد که «همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند!» تاریخ می نویسد:« مسجد کوفه مملو از جمعیتی شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند.» چرا چنین شد؟ بنده که نگاه می کنم، می بینم خواص طرفدار حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل « شریح قاضی».
محرم ىر ايران
محرم در ایران
پخش طعام نذری در بین عزاداران حسینی
عاشورای حسینی
استان بوشهر، دهقاید
محرم در ایران
محرم در ایران
غذای نذری روز تاسوعا و عاشورا، بعد از مراسم عزاداری
استان بوشهر، روستای دهقاید
صاحب خون حسين عليه السلام
بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی)
خون اميرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام به قدر خون امام حسین علیه السلام با ارزش است. شما در زیارت وارث می خوانید:« السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره». یعنی خدای متعال، صاحب خون امام حسین علیه السلام و صاحب خون پدر او - امیرالمؤمنین علیه الصلاة والسلام - است. این تعبیر، برای هیچ کس دیگر نیامده است. هر خونی که بر زمین ریخته می شود، صاحبی دارد. کسی که کشته می شود، پدرش صاحب خون است؛ فرزندش صاحب خون است؛ برادرش صاحب خون است. خونخواهی و مالکیت حق دم را عرب « ثار » می گوید. « ثار » امام حسین علیه السلام از آن خداست. یعنی حق خون امام حسین علیه السلام و پدر بزرگوارش، متعلق به خود خداست. صاحب خون این دو نفر، خود ذات مقدس پروردگار است.